بسم الله الرحمن الرحیم
آیه 152 سوره انعام
وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لاَ نُکَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُواْ ذَلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ (152)
و به مال یتیم، جز به بهترین صورت [و براى اصلاح]، نزدیک نشوید، تا به حد رشد خود برسد! و حق پیمانه و وزن را بعدالت ادا کنید! -هیچ کس را، جز بمقدار تواناییش، تکلیف نمىکنیم- و هنگامى که سخنى مىگویید، عدالت را رعایت نمایید، حتى اگر در مورد نزدیکان [شما] بوده باشد و به پیمان خدا وفا کنید، این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش مىکند، تا متذکّر شوید! «152»
واژگان آیه :
قرب : نزدیکی ، با او خویشاوندی یافت ، نزدیک شد
کیل : پیمانه ، فکر که از آتش زنه پراکنده شود ، ( کیلو متر و کیلو گرم هم از همین واژه است ) ، سنبل میزان و برابری نیز هست
اوفو : وفا به عهد ، پیمان ، وفا کرد ، حق کسی را کامل به او داد
میزان : ترازو ، اندازه ، مقدار ، عدالت ، دادگری
قسط : دادگری ، عدل ، داد ، بخش ، بهره
عهد : وفا ، انجام ، اجرا ، ضمانت کردن ، پناه ، امان ، ذمه ، تعهد ، دوستی ، اندرز ، سفارش ، پیمان ، سوگند ، نخستین باران بهاری ، منزلی که قوم از هر جا رفته به آن باز گردد
وصاکم : توصیه ، با فلانی ، با فلان چیز پیمان بست
ذکر : یاد کردن ، بر زبان راندن ، آوازه ، بر زبان آوردن
تکلف : کاری دشوار بر عهده کسی گذاشتن ، فرمان به کار سخت و پر مشقت ، وظیفه قابل اجرا بعهده
مواردی که در متن آیه به آن اشاره شده است عبارتند از 1- یتیم و رعایت حقوق اجتماعی او 2- معامله و رعایت عدالت در آن با سنبل میزان و عدالت در واژه (کیل ) 3-میزان توانایی افراد در ادای فرایض اجتماعی و شناخت خدا و انتظار نداشتن بیش از تکلیف برای هر کس 4- شهادت و گواهی و میزان خطا توسط نزدیکان انسان 5- وفای بعهد که با دین مداری و در مسیر دین قرار گرفتن با ادای این وظیفه و
باز هم با شناخت ملاکهایی برای سنجش میزان عدالت در جامعه در وادی آیه ای گام می گذاریم که چون خورشیدی تابان فرا روی عدالت قرار دارد اول باید بگویم (( یتیم امانتی است در جامعه )) که باید به بهترین شکل ممکنه از آن مراقبت کرد در واقع ((( رفتار با یتیم روشن کننده میزان عدالت در جامعه است ))) اگر جامعه ای به یتیمان خود این ارزشهای عدالت قوانینی مدون و سر زنده و روشن تدوین نکرده باشد باید اوج ذلت را در آن جامعه دید و تجربه کرد چنین جامعه ای که خالی از ملاکهای ارزشی خود باشد را نمی توان پویا فرض کرد که این نوع رفتار با یتیمان خود نوعی معامله با روزگار است ، و هیچ موجودی مهربانتر از خدا نیست که بتواند در باره یتیم خط مشی تعیین نماید تنها اوست (( این تنهایی او چقدر ملموس است )) که می تواند ارزشهای این ملاک سنجش عدالت را یعنی ( یتیم داری ) را مشخص نماید .
میزان عدالت را در معاملات روزمره با معیار ( کیل ) مشخص نموده که میتوان آن میزان را هم اندازه طول و عرض و هم توزین اجناس بکار برد ، به هر حال مهم در رعایت عدالت اول شناخت معیار های آن است که در محیط های اجتماعی آنرا میتوان این یتیم داری را به کل جامعه تعمیم داد و با عقد قرار داد و نوشتن و مکتوب نمودن این میزان را مشخص نمود .
در شاخص و میزان سوم که در آیه از آن یاد نموده است باید ظرفیت های هر انسانی را در نظر گرفت و با آن شاخص پی به عدالت افراد برد ، برای مثال ظرفیت آدمها در کسب کمال ایمان متفاوت است و این شاخص به خوبی در ظرفیت های انسانها مشخص می گردد و آنها را میتوان بعنوان اسوه و یا مشخصه های شناخت نام برد لذا بر این اساس و درست به میزان عدالت است که خداوند تکلیف را از هر انسانی بنا بر ظرفیت وجودی او خواسته نه بیشتر .
شاخصه دیگر شناخت عدالت طبق آیه شریفه همانا شهادت و شهود است و ( میزان راستی و درستی ) هر انسانی با خود و دیگران و نزدیکان ملاکی است محکم برای بر گزیده شدن منصب عدالت ، اگر برای تمیز و یا تشخیص امری در بین دوستان و فامیل و جامعه به شما مراجعه می شود برای ابراز نظر و دادن رای این ملاک زیبا را خداوند به شما هدیه نموده ، و در قلب و روان انسانها گذاشته است و خود خداوند تبلیغ کننده شما برای نوع عدالت است ، تنها کار این انسان عادل تشخیص ملکه عدالتی است که روان در همه هستی است ، و به جهت کثرت حضورش در جهان هستی گاه از دیده پنهان مانده و با یک کالبد شکافی عمیق از جامعه می توان به این ملکه دست یافت و سعادت بهره مندی از جهان را به ریبا ترین نحوه آن آزمود .
و در پایان ملاک آخرین این آیه شریفه وفای بعهد است ، خداوند بزرگ با بیان این شاخصه ها در جهان ، و بیان آین ملاکهای شفاف به انسان و انسانیت به نوعی ما را به تعهد وا می دارد که باید با خود خدواند ببندیم و در مسیر عدالت راه بپیماییم و بر این عهد و پیمان استوار بمانیم این امر از سختی خاصی بر خوردار است که اگر مراحل راه را بشناسیم می توانیم عهد شکن با خداوند نباشیم ، در روایات متعدد این امر بیان شده است که (( دین ندارد کسی که عهد و پیمان ندارد )) این جمله به زیبایی سختی راه را به انسان می نمایاند و ما را به پای بندی با پیمان با خداوند آشنا می گرداند .
به نام خدا
رابطه عدل با فروع دین
نماز - روزه - زکات - خمس - حج - جهاد - امر به معروف - نهی از منکر - تولی - تبری
2-6-2
نماز و روزه ( امور بین فردی ) - زکات - خمس - حج - جهاد - امر به معرف و نهی از منکر ( امور جمعی و اجتماعی ) - تولی و تبری ( امور فردی و اجتماعی )
2. نماز و روزه : خود سازی ، رسیدن به کمال حقه و ... رسیدن به مقام ایمان و مقام ایمان ناگزیر از رسیدن انسان به ملکه عدل است . نتیجه : نماز و روزه سازنده انسان کامل است و انسان کامل حتماً زیبنده به عدل است و سازنده اجتماعی پر از عدل .
6 . تنها اندکی تفکر در نتایج انجام این 6 اصل اساسی از فرمان الهی ، رابطه فرائض فوق و رسیدن به عدل اجتماعی را نشان می دهد به همین دلیل تنها اشاره کوتاهی می کنیم به این روابط :
زکات و خمس : رسیدن به عدل اجتماعی در پرتو گذشت از دنیا ( در بحث عدل و دنیا طلبی بیان شد که دنیا طلبی و عدم گذشت از دنیا یکی از موانع رسیدن به عدل است ) توسط ثروتمندان و رسیدن فقرا به حق خود از مال اغنیاء ( رسیدن به مال خود که هیچ منتی را از سوی زکات دهندگان و خمس دهندگان در پی ندارد )
حج : نماد بندگی انسان ، نشانه عظمت مسلمین و پرچم برافراشته اسلام ، رعایت عدل در این فرمان الهی مستقیماً از سوی خدا ذکر شده است .
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْتُلُواْ الصَّیْدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ وَمَن قَتَلَهُ مِنکُم مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاء مِّثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ یَحْکُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنکُمْ هَدْیًا بَالِغَ الْکَعْبَةِ أَوْ کَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاکِینَ أَو عَدْلُ ذَلِکَ صِیَامًا لِّیَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللّهُ عَمَّا سَلَف وَمَنْ عَادَ فَیَنتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ وَاللّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقَامٍ﴿95﴾أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَطَعَامُهُ مَتَاعًا لَّکُمْ وَلِلسَّیَّارَةِ وَحُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُمًا وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِیَ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ ﴿96﴾ جَعَلَ اللّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَامًا لِّلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْیَ وَالْقَلاَئِدَ ذَلِکَ لِتَعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ وَأَنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿97﴾
اى کسانى که ایمان آوردهاید در حالى که محرمید شکار را مکشید و هر کس از شما عمدا آن را بکشد باید نظیر آنچه کشته است از چهارپایان کفارهاى بدهد که [نظیر بودن] آن را دو تن عادل از میان شما تصدیق کنند و به صورت قربانى به کعبه برسد یا به کفاره [آن] مستمندان را خوراک بدهد یا معادلش روزه بگیرد تا سزاى زشتکارى خود را بچشد خداوند از آنچه در گذشته واقع شده عفو کرده است و[لى] هر کس تکرار کند خدا از او انتقام مىگیرد و خداوند توانا و صاحبانتقام است (95) صید دریا و ماکولات آن براى شما حلال شده است تا براى شما و مسافران بهرهاى باشد و[لى] صید بیابان مادام که محرم مىباشید بر شما حرام گردیده است و از خدایى که نزد او محشور مىشوید پروا دارید (96) خداوند [زیارت] کعبه بیت الحرام را وسیله به پا داشتن [مصالح] مردم قرار داده و ماه حرام و قربانیهاى بىنشان و قربانیهاى نشاندار را [نیز به همین منظور مقرر فرموده است] این [جمله] براى آن است تا بدانید که خدا آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است مىداند و خداست که بر هر چیزى داناست (97) 95- 97 مائده
مسجد الحرام ، مکان امن الهی است ئ ماه ذی الحجه از ماه های حرمت داده شده ( با نگاه به ماههای حرام می بینیم ماه ذیحجه و ماه قبل و بعد از آن به عنوان ماههای با حرمت ذکر شده تا زائرین خانه خدا در درفتن و ماندن و بازگشت در امنیت کامل باشند ) ودر این حریم دستور بر ترک شکار داده شده است تا حیوانات نیز د راین مکان و در این زمان در امنیت کامل باشند ، حالا اگر این فرمان زیر پا نهاده شد ..... باید به مانند آن جبران شود و در این جبران ( وفای به عهد میان بنده و خدا ) گواه عادل حضور داشته باشد ( یکی از فرامین مستقیم خدا بر عدل در این آیه وجود دارد ، رابطه بین انسان و هستی ) از آنجایی که مستطیع بودن بر ع دم نیازمندی همسایه و اقوام و خانواده است برای رسیدن به این فرمان باید از ع دل گذشت و با ملکه عدل به حج رسید .
جهاد : ستیز با بدی برای رسیدن جامعه به ایمان و عدل ، جهاد راهی است برای رسیدن و رساندن جامعه به خیر
امر به معرف و نهی از منکر : ساختن جامعه بر ستون خوبی و زدودن همه بدی از متن جامعه و حرکت به سوب کمال و رسیدن به اصل دین که هانا رسیدن انسان به کمال و رضی الله است از گذر جامعه مبتنی بر عدالت اجتماعی که همه انسانها مسئول اعمال خود و دیگران هستند .
2 . تولی و تبری : 58- 59 سوره نساء
إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُم بِهِ إِنَّ اللّهَ کَانَ سَمِیعًا بَصِیرًا ﴿58﴾یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً ﴿59﴾
خدا به شما فرمان مىدهد که سپردهها را به صاحبان آنها رد کنید و چون میان مردم داورى مىکنید به عدالت داورى کنید در حقیقت نیکو چیزى است که خدا شما را به آن پند مىدهد خدا شنواى بیناست (58) اى کسانى که ایمان آوردهاید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [نیز] اطاعت کنید پس هر گاه در امرى [دینى] اختلاف نظر یافتید اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید آن را به [کتاب] خدا و [سنت] پیامبر [او] عرضه بدارید این بهتر و نیکفرجامتر است (59)
گفتیم عدل محک ( خوبی ) در جامعه است با حضور خود بدی را محو می سازد و همچنین گفتیم عدل در فرد عادل آشکار می شود بر این اساس محک خود عدل و محک رسیدن انسانها به این اصل محکمه الهی اطاعت از خدا ، انبیاء و اولیاء است بنابراین محک عدل پیروی از فرامین الهی ، اطاعت رسول و ولی خدا است ، و پر واضح است نزدیکی به این محکمات و دوری از دشمنانشان راه آسانی است در الگو پذیری از آنان و رسیدن هر چه بهتر و سریعتر به ملکه عدل .
نتیجه : همه فروع دین فرامینی است برای رسیدن هر چه سریعتر و بهتر به آرمان زندگی انسان و ساختن انسان کامل،فروع دین راه ومسیر روشن رسیدن به اصول حقه اصول اعتقادی شیعه است. و چراغهایی که خداوند از مهر خود برای رسیدن به کمال روشن ساخته .
خداوند خلق می کند ، می آموزد و سپس بر آموخته هایی که خود هدیه داده پاداش می دهد . با این همه محبت چه می کنیم جز عصیان و بر این عصیان چه جزایی می طلبیم جز آتش اعمال خود ... چقدر زیبا ظلمت نفسی تعبیر می شود و در روز جزا چه شاهدی جز خود که بر آتش اعمال خود گواه باشیم . ....
سوال : باتوجه به آیه 95 سوره مائده و به کار بردن کلمه ذوالعدل چرا خداوند همیشه برای افراد صاحب عدل از ان کلمه استفاده کرده و اسم فاعل عادل را به کار نبرده است ؟
بسمه تعالی
رابطه قسط و عدل
همان طور که قبلاً اشاره کردیم عدل کلیتی است جهان شمول ، و انسان عادل زیبنده به تمام صفات خوب است ، عدل محک انسان است در رسیدن به کمال ، همه اعمال انسان عادل نشان دهنده عدل است ، یعنی عدل در درتمام زوایای زندگی او رسوخ کرده است ، بنابراین در موارد خاص به کار برده نمی شود . ولی قسط تاکید بر موارد خاص دارد به دلیل جز بودنش ، خداوند در آیات قرآن تاکید می کند که اعمال خاص را بر طبق قسط انجام دهید مثل شهادت دادن ،
282 بقره
رعایت حق یتیم
وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَى فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ذَلِکَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ
و اگر در اجراى عدالت میان دختران یتیم بیمناکید هر چه از زنان [دیگر] که شما را پسند افتاد دو دو سه سه چهار چهار به زنى گیرید پس اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید به یک [زن آزاد] یا به آنچه [از کنیزان] مالک شدهاید [اکتفا کنید] این [خوددارى] نزدیکتر است تا به ستم گرایید [و بیهوده عیالوار گردید] (3) نساء
هر عادلی دارای قسط است ولی هر قائم به قسطی لزوما عادل نیست ، کلیت عدل بقدری است که یکی از اصول دین معرفی شده است ، در مقایسه عدل و قسط می توان مثال علم و حکمت را بیان نمود که قبلا به آن آن اشاره شده است هر حکیمی عالم است ولی لزوما هر عالمی حکیم نیست .
در معنی لغوی قسط نیز به این جزء بودن اشاره می شود ، اگر در هر کار ی به طور مجزا خود را وادار کنیم قائمین به قسط باشیم این مراقبت ما را در طولانی مدت مزین به صفت عدل می کند .
( جزء ) در عالم هستی دارای ارزش و مقام است زیرا با در کنا رهم قرار گرفتن آنها کلیت قابل احترام کسب می شود و انجام اعمال جزء پاداش خود را نیز دارد .
سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِن جَآؤُوکَ فَاحْکُم بَیْنَهُم أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِن تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَن یَضُرُّوکَ شَیْئًا وَإِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُم بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ
پذیرا و شنواى دروغ هستند [و] بسیار مال حرام مىخورند پس اگر نزد تو آمدند [یا] میان آنان داورى کن یا از ایشان روى برتاب و اگر از آنان روى برتابى هرگز زیانى به تو نخواهند رسانید و اگر داورى مىکنى پس به عدالت در میانشان حکم کن که خداوند دادگران را دوست مىدارد (42) مائده
لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ
[اما] خدا شما را از کسانى که در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکردهاند باز نمىدارد که با آنان نیکى کنید و با ایشان عدالت ورزید زیرا خدا دادگران را دوست مىدارد (8) ممتحنه
ضمن آگاهی به ارزش والای قسط باید توجه به کلیت عدل مد نظر قرار گیرد و هدف غائی انسان رسیدن به ملکه عدل باشد .
اگر در دنیا توجه به اجرای قسط در هر کار است ، میزانها در آخرت نیز بر اساس قسط بر پا می شود ، اینگونه نیست که خدا فرمان به قسط داده باشد و در آخرت قسط میزان نباشد .
وَلِکُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ فَإِذَا جَاء رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ
هر امتى را پیامبرى است پس چون پیامبرشان بیاید میانشان به عدالت داورى شود و بر آنان ستم نرود (47) یونس
وَلَوْ أَنَّ لِکُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِی الأَرْضِ لاَفْتَدَتْ بِهِ وَأَسَرُّواْ النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُاْ الْعَذَابَ وَقُضِیَ بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ
و اگر براى هر کسى که ستم کرده است آنچه در زمین است مىبود قطعا آن را براى [خلاصى و] بازخرید خود مىداد و چون عذاب را ببینند پشیمانى خود را پنهان دارند و میان آنان به عدالت داورى شود و بر ایشان ستم نرود (54) یونس
وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَإِن کَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَکَفَى بِنَا حَاسِبِینَ
و ترازوهاى داد را در روز رستاخیز مىنهیم پس هیچ کس [در] چیزى ستم نمىبیند و اگر [عمل] هموزن دانه خردلى باشد آن را مىآوریم و کافى است که ما حسابرس باشیم (47) انبیاء
نکته : در روز حساب کلیت انسان به خوب و بد تقسیم نمی شود . بلکه اعمال ذره ذره مورد بررسی قرار می گیرد که خداوند در آیه 47 سوره انبیاء هم اشاره به حسابرسی بر اساس اجزاء اعمال می کند که این حسابرسی عین عدل است و عین رحمت که اگر کلیت ما ابتدا مورد مواخذه قرار می گرفت چه بسیار از آدمیان در ابتدا شایسته دوزخ می شدند . این عدل پروردگار است که ترازوی حسابرسی خود را بر پایه قسط بنا نهاده ، و در اینجا به نتیجه زیبای عدل می رسیم که عدل پروردگار عین رحمت اوست و شایسته سپاس .
با توجه به نکات عنوان شده در مورد برخی از امور دنیوی خداوند در قرآن کریم مستقیما فرمان بر اجرای عدل داده است :
1- طلاق
2- ذبح در حج
3- وصیت
4- قضاوت
5- عدل بین زنان
6- یتیمان و خویشاوندان
7- سخن گفتن
8- معامله
با کمی توجه به موارد فوق می بینیم که خداوند در مورد حقوق بین فردی ( حق الناس ) و ا مور بین انسان و هستی فرمان به عدل می دهد ، اگر چه نمی توان به نهایت عدل رسید ولی در موارد فوق باید حداکثر سعی در اجرای عدل انجام گیرد و انسانهای مسئول در موارد فوق به عدل نزدیکترین انسانها باشند .
آیا اگر در هر یک از موارد فوق ، عدل رعایت شود مدینه فاضله مورد نظر انسانها ایجاد نخواهد شد ؟ آیا با رعایت عدل در موارد فوق تبعیضهای موجود برقرار خواهد ماند ؟
سوال : بی عدالتی در هر امری از امور دنیا از ما است یا از جانب خدا ؟
توکل و شنوایی و دانایی با قوای درونی و بیرونی
توکل و نداشتن باور پوچ در نفاق با داشتن توانایی
عناوین توکل
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 4
کل بازدید :344133
بررسی آیات صبر در قرآن
بررسی آیات علم در قرآن
بررسی آیات عدل در قرآن
بررس آیات اخلاص در قرآن
بررسی آیات قسم در قرآن
بررسی آیات توکل در قرآن
متن کامل قرآن کریم
متن کامل قرآن کریم
مرکزجهانی اطلاع رسانی ال البیت
دانشنامه موضوعی قرآن
متن کامل قرآن کریم با امکانات جستجو/تلاوت قران با صدای اساتید بر
دسترسی به قرآن
تفسیر المیزان
تفسیر نمونه
قرآن با دو ترجمه