سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بنده خدای خویشتن را چهل روز برای خدا خالص نکرد، مگر آنکه چشمه های حکمت از دلش بر زبانش [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
سرچشمه

                                             بسمه تعالی

 

لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ ?1?                  

 سوگند به این شهر (1)

وَأَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ ?2?          

و حال آنکه تو در این شهر جاى دارى (2)

وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ ?3?

سوگند به پدرى [چنان] و آن کسى را که به وجود آورد (3)

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ ?4?          

براستى که انسان را در رنج آفریده‏ایم (4)

 

بلد : شهر، دیار

کبد: شدت ، رنج و ناراحتى

 

در ابتدای این سوره خداوند بلند مرتبه به بلد قسم می خورد مقصود از بلد شهر عظیم مکه است .با کمی تامل در می یابیم که قسم به شهر تنها بهانه و واسطه است . قسم خداوند به مکه قسم به مقام حضرت رسول اکرم بوده چرا که مکه و مدینه و هر خاک دیگری تنها با وجود مبارک  این عزیزان است که خاص می شود و وجود انسانها در درون آن ارزش و اعتبار خاصی پیدا می کنند . در این آیه کلمه لا آمده است به نوعی که در ظاهر به معنای قسم نمی خورم معنا می دهد و این مساله نشان از بزرگی این قسم دارد چرا که ما نیز زمانی که می خواهیم کاری بزرگ اما خطیر انجام دهیم می گوییم نگذار قسم بخورم یعنی اگر من سوگند یاد کردم به پای حرفم می ایستم . خداوند نیز در این آیه قسمی موکد خورده است به وجود حضرت رسول و آفرینش انسان . در ادامه آیات به وجود و حضور والد ( حضرت آدم و حضرت حوا ) و فرزندان قسم می خورد که ابتدای آفرینش الهی با خلقت آنها همراه بوده است. نکته جالب اینجاست که خداوند در ابتدای این آیات تمام سیر آفرینش را به زیبایی بیان می کند . اینکه اول به شهر قسم خورده و سپس به والد و .. خود می تواند بسیار جالب باشد که سیر آفرینش نیز این گونه است که اول سرزمینی ایجاد شده و سپس انسانها یی بر روی آن قرار گرفته اند و انسان نیز از همان ابتدا در رنج و سختی آفریده شده است . این مطالب گویای بزرگی و عظمت این خلقت است . آفرینش و رشد اتمی کوچک و رشد آن بدین صورت کاری بس دشوار است . مثل آفرینش و پرورش خلقت مثل تنها پرورش کودکی در درون وجود ماست که زمانی که توانا شد تمام خوبیها و محبتهای پدر و مادر را از یاد می برد و به خود غره می شود و حال اگر این را در حد گسترده تر ببینیم به یاد می آوریم که ما نیز چگونه نسبت به خالق خود غره شدیم و تمام الطافش را ندیده گرفتیم .

 

 



مرزلن ::: سه شنبه 87/3/21::: ساعت 12:0 عصر

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا یَسطرُونَ(1) مَا أَنت بِنِعْمَةِ رَبِّک بِمَجْنُونٍ(2) وَ إِنَّ لَک لاَجْراً غَیرَ مَمْنُونٍ (3) وَ إِنَّک لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ(4) القلم

ن ، سوگند به قلم و آنچه با قلم مى نویسند (1) که تو به خاطر نعمتى که پروردگارت به تو ارزانى داشته دیوانه نیستى (2) و براى تو اجر و پاداشى عظیم و همیشگى است(3) و تو اخلاق عظیم و برجسته اى دارى (4)

 

فَلا أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ(38) وَ مَا لا تُبْصِرُونَ(39) إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسولٍ کَرِیمٍ(40) الحاقه

(هر چند حاجتى به سوگند نیست با اینحال ) سوگند به همه آنچه که شما مى بینید (38) و آنچه نمى بینید (39) که  قرآن سخن رسول بزرگوارى است (40)

 

وَ المُرسَلاتِ عُرفاً (1) فَالعاصفاتِ عَصفاً (2) وَالنّاشِراتِ نَشراً (3) فَالفا ر ِقاتِ فَرقاً (4) فَالمُلقیاتِ ذکراً (5) عُذراً اَو نُذراً (6) المرسلات

سوگند به فرستادگان پیاپی (1) و توفندگان توفنده (2) و سوگند به افشانندگان افشانگر ( به فرشتگان گشاینده و پراکن کننده کُراسّه های( دفاتر) خواندنی برای پیغمبران (3) و جداسازان جداکننده(کسانیکه پیغام خدای بر پیغمبران را برای فرق میان حق و باطل می افکنند)(4) پس القاء کننده های ذکر(فرشتگانی که قرآن را بر دل و گوش پیغمبر می افکنند)(5) برای باز نمودن عذر یا آگاه کردن و بیم دادن (6)                                                                        

 

قلم : منظور از قلم مطلق قلم ، و مطلق هر نوشته اى است که با قلم نوشته مى شود ، شاید هم  مراد از قلم ، قلم اعلى ، یعنى قلم آفرینش است                                                                                                             

یسطرون: به معناى صفى از کلمات نوشته شده ، و یا از درختان کاشته شده ، و یا از مردمى ایستاده است ، و منظور از ما یسطرون : آن اعمالى که کرام الکاتبین مى نویسند

مقام خداوند متعال بالاتر از آن است که مانند خلق با سایرین گفتگو کند بنابراین به واسطه حکمتش راه وحی را برای  سخن گفتن با خلق در نظر گرفت (وحی قانون الهی است که بشر را به سوی سعادت واقعی هدایت میکند چه دنیوی چه اخروی ...) چه هوشمندانه و مدبّرانه انسان های بزرگواری مانند حضرت محمد صلوات الله(انسانی معمولی مانند سایر بندگان خداوند با نیازهای روحی وجسمی مشابه اما نمونه بارز اخلاق نیکو و حسنه و اسلامی) را برای سوق دادن بشر و هدایتش به راه سعادت و کمال بر میگزیند... و در کلام حق ، حقانیّت فرستاده بزرگوارش را یادآور میشود ...

 

اثبات نبوت :

·    بدون شک علم و عقل بشر کافى نیست براى تحقیق در مسائل آخرت و تشخیص اینکه چه چیز براى سعادت اخروى نافع است و چه چیز مضر!؟! و اصلا اگر نبی خدا نبود آیا ما میتونستیم به عالم برزخ و آخرت و عالم بعد از مرگ علم پیدا کنیم ؟ و خودمون رو برای عالمی که عالم حساب و بررسی اعمال خوب و بد ماست آماده کنیم ؟؟؟

 

·       اعتقاد به اصل نبوّت خود یکی از مصادیق مهم ایمان به خداست ...

 

·    نیاز ما به انبیاء برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی حتمی است زیرا سعادت بشر بستگى دارد به افکار و اعتقادات و اخلاقیات و اعمالش در این دنیا ، همچنانکه قرآن عزیز میفرماید نبوّت و رهبری پیامبری از میان خود مردم برای هدایت و پاک کردن نفوسشان نعمت و منّتی بود بزرگ برای مردم (مومنان)... و او کسی نبود جز معتکف درگاه عزّت ، مجاور محلّه محبّت ، درّی از صدف قدرت الهی ، دُرِّ دریای رسالت ( محمّد ) صلوات الله ...

 

·    خداوند در قرآن عزیز میفرماید آنچه پیامبر مردم را به سویش هدایت میکند صراط مستقیم است و همان چیزیست که خداوند مردم را به سویش هدایت میکند پس هدایت خداوند و پیامبر یک هدایت و دعوت است و امّا این نور سرشار از عشق و ایمان برای کسی مفید است که خواهان حقیقت است و نه آدم چسبیده به دنیا ...

 

·    ( برجستگی اخلاقی و دینی ) به برکت اسلام و قرآن یعنی : (عقل کامل ، سیرت مرضیه ، و پاکی ایشان از هر عیب ، و آراستگی به صفات پسندیده ای همچون صداقت و راستی ، علم و دانش ، صبری توصیف ناپذیر ، لطف و محبتی بی نظیر  ، موقع خشم و غضب زمام اختیار از کفشان ربوده نمیشد و با آب عفو و غفران قلب خود و دیگران را از کینه ها پاک میکرد ... پایه های اخلاقی فردی واجتماعی پیامبر در دوران جوانیش استوار گشت تا جایی که به محمد امین شهرت یافت ) و بهار وحی با نور رحمت در روی او ، نور عبرت در چشم او ، نور حکمت در زبان او، نور توحید در طاعت و عبادت او ، نور خدمت در قدم او و نور تسلیم در تعظیم او شکوفا شد...

 

·    خداوند در سوره قلم به اقتضای شرایط خاصی که در جامعه حاکم بوده و برای دلداری و البته توصیف مقام  پیامبر که قبل از بعثت نزد همه امین و بزرگوار بود و بعد از بعثتش نزد همه مورد توهین و آزار قرار می گرفت، به 2 چیز سوگند یاد کرد : به قلم و به آنچه می نویسند : لغات ، حروف ، واژه ها و مفاهیم عمیق قرآن عظیمی که پیامبر آنرا تلاوت میفرمود کجا و قلم و نوشته های حتی چیره دست ترین و برترین قلم بدستان کجا؟! عظمت و قدرت این کتاب الهی خود بیانگر والا بودن مقام و شان پیامبر نزد خداوند متعال است و قرآن خود بهترین شاهد است که تو نه تنها به خاطر دعوتت و و عنایتی که خداوند به شما داشته و تلاشی که میکنی دیوانه نیستی بلکه پاداش عظیم ، مستمر و قطع نشدنى (اجر غیر ممنون) در انتظار توست (قرآن حق است و کاملا با واقعیات موافق است و جنبه ذهنی و پنداری ندارد و با نیازهای فطری و اجتماعی انسان هماهنگی دارد و میزان و وسیله ای برای سنجش عقاید و اعمال انسان است  و محتوای آن نشان میدهد از علم الهی سرچشمه گرفته و همین خود دلیلی محکم و عظیم برای اثبات صدق دعوت و رسالت رسول خاتم ..)

 

·    سوگند به نعمت مبارک ، عظیم و خزانه دار علوم ( قلم و نوشتن):(ن) دوات است و (قلم) خامه ای از نور و نویسنده خداوند غفور، که لوح کردار و رفتار مخلوقی چون محمد را بر دفتر یاقوت نوشت! و لوح قلب محمد ( با اینکه بی سواد بود ) با قلم فضل و لطف الهی سرشار از علم و معرفت و ایمان شد . تا همگان بدانند هر چه میگوید همه از وحی پاکی است که عطیه الهی برای بشریت است ...                                                                 

·       به قلم و به آنچه می نویسند : تو اخلاق بلندى دارى، برازندگى هاى اخلاقى تو حقانیت تو و راه و روش ترا ثابت میکند

 

·    فرشتگان بارگاه الهی (در پست  قسم خداوند به ملائک مقرب درگاه به زیبایی مقام این تسیح گویان توصیف شد)که به دستور حق ، آیات نورانی کتاب خدا را برای تمیز حق از باطل و هدایت قلوب تشنه ایمان و پاکی بر دل و جان نورانی محمد(ص) می گسترانند ، گواه استوار و محکمی بر حقانیت محمّد و الهی بودن دعوت و امانتش هستند ... 


و محمد به برکت نعمت ارجمند و گرانقدر قرآن با عشق، به خداوند لبیک وفا گفته و تمام مصائب و رنج های این رسالت سنگین و مهم را با توکّل به خالق هستی به جان خرید و چه اجر و پاداشی نیکوتر از مودّت اهل بیت و واجب کردن محبت مردم به ایشان  که وسیله ای است برای رجوع و اخذ معارف دینی و مرجع علمی قرار دادن ایشان و ادامه راه پیامبر که همان ولایت ائمه معصومین است ...

 

 

 



مرزلن ::: دوشنبه 87/3/13::: ساعت 2:11 عصر

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 سوره های :  زخرف آیات  2 و 3    //     طارق 11 تا 14 

  وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ (2) إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (3)

 سوگند به کتاب مبین [و روشنگر]،  «2»   که ما آن را قرآنى فصیح و عربى قرار دادیم‏، شاید شما [آن را] درک کنید!  «3»  

وَالسَّمَاء ذَاتِ الرَّجْعِ (11) وَالْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ (12) إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ (13) وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ (14)

 سوگند به آسمان پرباران‏،  «11»   و سوگند به زمین پرشکاف [که گیاهان از آن سر برمى‏آورند]،  «12»   که این [قرآن‏] سخنى است که حقّ را از باطل جدا مى‏کند،  «13»   و هرگز شوخى نیست‏!  «14» 

واژگان :

 

جعل : آفریدن ‌،به وجود آوردن ،ساختن و انجام دادن ، گمان بردن ، گردانیدن و عوض کردن ، بر پا ساختن ، بر سر جای خود  قرار دادن

عربی : ساکن  کشورهای عرب ، مقابل عجم ، آب صاف بسیار

رجع : باز گشت ، بارانی که پس از باران بیایید ، منفعت ، سود ، گیاه بهاری

صدع : شکاف ، پاره ای از چیزی ، گیاه

فصل : مانع میان دو چیز ، محل پیوند دو استخوان در بدن ، فراغ از چیزی ، فصلی از کتبا ، یک پرده نمایش ، روز دین ، حکم قاطع و رد نشدنی

هزل :  سست ، لاغر ، شوخی  و یاوه

شریف : انسان بزرگوار ، بلند تر از هر چیز

 

 

در اثبات  اینکه  قرآن  کلام و معجزه  پیامبر، همان کلام  خداوند است ما را در بیان عنوان بحث کمک  شایانی  خواهد  کرد .

 جان پاک و شریف  پیامبر مرکز فرود  وحی است به واسطه جبرئیل که  بنا به تعبیر قرآن ، پیامبر بشری است مانند تمام انسانهای دیگر، این واسطه های خیر خداوند برای رسیدن وحی به زمین آنچه را که  با خود دارند  امانت و صداقت است و هر دو دارای  صفت (( امین  بودن))  می باشند  ، که ملاک  اصلی و اساسی در انتقال  وحی  است  بطوری  که هیچ  خدشه و خلجانی  بر پیکره  وحی  وارد  نشود و درهنگامه  نزول وحی  جنبه های انسانی  پیامبر دیگر ملاک  قرار نگیرد و ین جز آنکه روح مقدس پیامبررا ملاک  قرار دهد چیزی نیست ، و درواقع وحی  به جان  پیامبرنازل می شود  و بر قلب  پاک و نازنین  او.

 پیامبران ومعصومین و اولیاء خدا آنچنان به خدا  نزدیک هستند  که  انفکاک  آنان از خدا  اگر شناخت از سلسله مراتب و نزدیکی آنان نداشته باشیم  بسیار سخت است و آنان چنان در خدا  فانی  می شوند  که  کلامشان عین کلام  خدا و امر و نهی و حب و بغضشان نیز عین خداست ، در این  نزول کلام  خداوند ، حتی  جان پیامبر خدا  نزدیک تر از جبرئیل امین است تا  این اندازه که اگر گفته شود ، قرآن کلام حضرت محمد ( ص) و یا  گفته  شود که قرآن معجزه حضرت محمد ( ص) از طرف خداوند  است، هر دو  به یک معناست. زیرا هر دو تای آنها به یک  اصل بر می گردد .

  

زیرا اگر به یکی ازاین دوتعبیر تاکید داشته باشیم  نفی  دیگری نیست چون هر دو به  یک اندازه  به خد  منسوب هستند و این کتاب حاصل  شخصیت پاک رسول خدا  بوده  که اذن  خداوند  چنین  تعلق  گرفته  است .

  واین قرآن که به زبان عربی مانند آب صاف  و زلال می باشد دارای ویژگیهایی است که عبارتست از:

 1-  غنای زبان ازنظردستور زبان با در نظر گرفتن صرف و نحو آن  که ((  صرف )) آنیافتن  واژگان بی غش و خالص است و(( نحو )) آن حکایت ازعلمی است در مورد  اعراب  کلمات  و قواعد درست خواندن و نوشتن .

 2-  غنای زبان از نظرتعداد  لغات و  واژه ها  وهم چنین قدرت معرّب سازی کلماتی که  وارد این  زبان می شود .

 3-   غنای زبان  از نظر فصاحت و بلاغت ، که در( بلاغت زبان  ) دانستن کلام مطابق با اقتضاء و مقام و مناسب حال مخاطب است و هم چنین خالص بودن کلام از نظر ضعف تالیف و در( فصاحت زبان ) عربی باید  روان بودن و خالص بودن کلام هم از نظر ( ضعف تالیف و تنافر  و تعقید ) آن در نظر گرفت .

 در دور بودن از تنافرازنظر ادبی یعنی پشت سرهم  در یک جمله آوردن یک معنا از کلمه ای  که تلفظ  آن دشوارباشد بحث می کند  که کلام حق ازآن به دوراست و برای  تعقید  که به معنای سخن  پیچیده  گفتن و یا  درهم کردن کلمات است وگفتن کنایات بعید ، به سادگی  دیده  می شود  که  کلام  حق از این قاعده نیز به دور می باشد .

 4-  غنای زبان از نظرآوا شناسی  واژگان که  با ضرب آهنگی  شیرین بیان شده است و در قرائت ، این زیبایی  به  وضوح  دیده می شود .

 5-  غنای زبان از نظر آهنگین  بودن آن از نظر عروض و قافیه

 6- غنای زبان از نظر جمله آرایی و دسته بندی  خود  قرآن

 تمامی این  ویژگیها ، قرآن را  با رز و مشخص  نموده  و آنرا ازگزند دست بردن بر آن دور نگه داشته  وقار و سنگینی  قرآن  خود  بهترین  گزینه ، برای مصون نگهداشتن این کتاب الهی است  و به  تعبیری صاحب کتاب نگهدارآن است  واز خود  دفاع  می کند ، مضاف براینکه معصومین هم  با جان پاکشان حافظ  و نگهبانآن می باشند واینگونه است که این کتاب  جاودانه  می شود  و قابل  دسترس برای همه و قابل  فهم  برای  هر  اندیشه  و هرکس به اندازه بضاعت  خویش  بهره مند  می گردداین نیست مگر اینکه  گفته  شود فرهنگ و ادبیات  قرآن از یکسو آمیخته با جان هر کسی  است  و از طرف دیگرزبان  فهم هراندیشه ای نیزمی باشد .

 قسم یاد کردن به چنین کتابی حق مسلم این کتاب شریف  است و قسم ، دلالتی است محکم بر حضور دائمی این کتاب در صحنه های زندگی با دریافتی ساده و قابل فهم و جاری در همه هستی

 



مرزلن ::: سه شنبه 87/3/7::: ساعت 11:35 صبح

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ