سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بیم از خدا، کلید هر حکمتی است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
سرچشمه

فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ    40  

عَلَى أَن نُّبَدِّلَ خَیْرًا مِّنْهُمْ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ      41   

هرگز] به پروردگار خاوران و باختران سوگند یاد مى‏کنم که ما تواناییم (40)

که به جاى آنان بهتر از ایشان را بیاوریم و بر ما پیشى نتوانند جست (41)  معارج

برای رسیدن به این قسم باید قصه را از ابندا شروع کرد و سوره معارج را ازابتدا خواند ،‌ علت قسم از یک سوال شروع می شود ، آن واقعه مهم ، در پست گذشته به طور مفصل در باب سوگند خداوند به قیامت و اهمیت آن پرداخته شد .

حرف قسم : و

قسم به : خداوند مشرقها و مغربها

علت قسم : که ما قادریم

که به جاى آنان بهتر از ایشان را بیاوریم و بر ما پیشى نتوانند جست

زبان حال انانی است که به روز قیامت کافر شدند ... در ایات سوره معارج به پارادوکس زیبائی برمی خوریم خداوند با اشاره به صفت بهشتیان به سرانجام  دوزخیان می رسد که اینان در بهشتند وغیر اینان شایسته توجه نیستند و چگونه طمع به بهشت دارند ؟

ابتدا اتفاقهائی که در روز موعود می افتد بیان می گردد و وقتی بیم انسان به اوج خود رسید افرادی که در این روز هیچ ترسی ندارند توصیف می گردد و جز اینان همه را واگذار که : به بازی دنیا مشغول شوند

آینده : در رروزی که هیچ دوست صمیمی دوست خود را نمی شناسد از گورها به پا می خیزند و چشمها فرو افتاده است

چرا خدا به رب مشارق ومغارب برای بیان این موضوع اشاره کرده ؟‌

خدائی که مشرقها ومغربها را آفریده دنیائی با این وسعت که تا ابد بشر در فهم ان عاجز خواهد بود آیا برای تبدیل انسانی ذلیل به موجودی بهتر قادر نیست ؟ و چه زیبا خداوند با بیان تنها یک لا در ابتدای ایه عدم صداقت کافرین را بیان می کند که به خدا اعتقاد ویقین ندارند وآیا عذابی غیر از این بر کافران شایسته است ؟ اینان در طلب پیشی گرفتن بر خدا هستند خدائی که می دانند قادر است و با کفر خویش عملا ان را نفی می کنند و بیان قاطع خدا بر توانا بودن خود ونا توان بودن کافران .

نکات قابل توجه آیات

1-    توانا بودن خداوند ، برای سندیت این موضوع اصل مهم مغرب ها و مشرق ها مورد سوگند می دهد که نشانه ائی است بر قدرت بی حد عظیم قادر، خدای همه آسمانها وزمینها  .

2-    توجه به وقایع قیامت که در نوع خود علاوه بر توجه انسان به این امر مهم نشانه توانمندی خداوند در ایجاد و انهدام همه هستی وبر پائی صحنه عظیم قیامت است .

3-    تعریف قدرت و توانائی خدا، علاوه بر ایجاد آفرینش  و برپائی قیامت این قدرت قدرتی است که هیچ کس وهیچ چیز رامجال سبقت بر ان نیست و اوست قادر مطلق ولاغیر وحال این قادر مطلق با بیان این نشانه ها در صدد هدایت انسان است در جائی که صفات کافران ومومنان را بیا ن می کند توجه ما را به هدایتی زیبا جلب می کند واین نیست مگر اینکه قدرتی با این بزرگی دوستمان دارد وبرای هدایت ما از هیچ نشانه و نمادی فرو گذار نکرده است فقط چشمی بینا وگوشی شنوا نیاز است تا در قیامتی عظیم چشمان ما از شرم حضور، افکنده نماند .

4-    آیا شایسته نیست پس از این همه هدایت ونشانه آنانی که باز در کفر مانده اند به بازی دنیا سرگرم باشند ؟این یعنی انتهای هر انسان ، انسانی که قدرت عظیم پروردگار را ندیده و بر مهر بی حدش چشم بسته همان بهتر که به بازیچه دنیا مشغول شود تا دیگر هدایت نیابد وبماند در بی خردی ... ( عدل خدا )



مرزلن ::: شنبه 87/4/8::: ساعت 9:42 صبح

بسم الله الرّحمن الرّحیم

سوره قیامت ایات 1و 2 و3          سوره بروج  ایات 1 و 2 و 3

 لَا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَةِ «1»  وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ «2»  أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ «3»

**********

سوگند به روز قیامت‏،  «1»   و سوگند به [نفس لوّامه و] وجدان بیدار و ملامتگر [که رستاخیز حقّ است‏]!  «2»   آیا انسان مى‏پندارد که هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهیم کرد؟!  «3» 

************

إِذَا السَّمَاء انشَقَّتْ «1»  وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ «2»  وَإِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ «3»

*********

در آن هنگام که آسمان (= کرات آسمانى‏) شکافته شود،  «1»   و تسلیم فرمان پروردگارش شود -و سزاوار است چنین باشد-  «2»   و در آن هنگام که زمین گسترده شود،  «3»

**********

واژگان :

یوم القیامه :  روز قیامت ، روز بر انگیخته شدن

نفس :  ( به فتح نون و سکون فاء ) جان ، خون ، تن ، شخص انسان ، حقیقت هر چیز ، انواع نفس ( اماره ، لوامه ، مطمئنه ، نفس ناطقه انسانی )

لوامه :  بسیار نکوهنده ، ملامت گر ، نفسی که صاحب خود را پس از ارتکاب گناه نکوهش کند

ذات : مونت ( ذو ) یعنی صاحب ، نفس ، عین چیزی ، جوهر و حقیقت چیزی

بروج :  جمع برج یعنی کاخها

شاهد :  گواهی دهنده ، گواه . دلیلی ، سخن موثقی که برای اثبات قاعده صرفی ئ نحوی استفاده کنند ، زبان ، پادشاه ، روز جمعه ، ستاره ، مایع گونی که با نوزاد از رحم خارج می شود

مشهود :  روز جمعه ، روز قیامت ، نماز صبح ، روزی که مردم در آن برای کار خیر بیرون ایند ، روز فراموش نشدنی

یوم الموعود :  روز قیامت

**********

آغاز سخن به دنیایی است که خیلی قابل لمس نیست مگر برای کسانی که به آن اعتقاد داشته و در باور های خود برای چنین روزی در دنیا اعمال خود را ذخیره می کنند و درنهایت ظرافت ، این جمله با عظمت را با ( لا ) شروع می کند یعنی ( نه ) و به واقع یعنی ( چنین نیست که می پندارید ) ، این نشان از آن دارد که فراموشی از آخرت احتمالا دامن گیر همه خواهد بود مومن و کافر اما کسانی که با درایت و با تعقل به این موضوع و قسم فکر کنند متوجه خطری که در دنیا آنان را احاطه کرده است می شوند که خداوند چرا به این موضوع در وهله اول که بنظر چنین پیش پا افتاده می نماید قسم یاد می کند در واقع ( لا ) یک جمله کامل است و یک هشدار به کسانی که خود را اهل کتاب قرآن می دانند .

بخدا سوگند مو بر اندام انسان راست می شود وقتی پی می بری که خداوند بزرگ چگونه با یک واژه ( لا ) این همه تذکر را قرار داده است این چه نوع ارتباطی است که در واقع بی نظیر می باشد .

 

پروردگارا : به عظمت قرآن ، ما را با عظمت قرآن آشنا بفرما

پروردگارا : کلید های فهم قرآن رو از ما مگیر

 

این ( لا ) در نهاد خویش به واقع نفی صداقت از کلام کافران می کند و به ما می فهماند که ازاین طایفه هرگز نباید توقع شنیدن سخن راستی داشته باشی و این قسم باید قسم بزرگی باشد و در نهایت هشداری بر ما .

در آیه بعد با ( واو عطف ) قسم اول را مانند قسم دوم بیان می کند اما این قسم به ( نفس لوامه ) است و نفس لوامه ای که مورد قسم خداوند واقع می شود نفسی نیست که انسان را از خطا باز دارد که آن نفس دیگری است ، بلکه در نفس لوامه انسان دچار لغزش هست و کار بد را انجام میدهد ولی ارزش این قسم به این است که صاحب نفس لوامه از کردار خویش نادم و پشیمان است و چنین نیست که رضایت از عمل داشته باشد این نکوهش از روان انسان آنهم توسط خود شخص چنان با عظمت است که خداوند به آن قسم یاد می کند ، این نفس با ندامت از کردار خویش به سمت سعادت گام بر میدارد تا قسم خداوند در آیه سوم به این موضوع باشد که آیا انسان حساب نمیکند نزد خویش و یا فراموشی از قیامت را بقدری نهادینه کرده است در وجود خویش که نمی بیند زیرا از ( لن ) استفاده نموده است که نفی ابد می کند و برای کسی که چنین فراموشی به سراغش خواهد آمد آیا قسم خوردن و تاکید داشتن بر قسم سزاوار شخص نیست ؟ که بتواند خود را از این مهلکه برهاند ؟ یقینا این قسمهای خداوند همه خیر دنیا و آخرت است برای شخص که مورد خطاب قرآن قرار می گیرد ، و مطلب دیگر حالت غضب در جماه است که باز نوعی تاکید را به ما نشان می دهد که اگر این توجه را نکنید دیگر نباید از خداوند بخواهیم که مورد بخشش او قرار بگیریم این همه تاکید نشان دهنده محبت خداوند به نوع بشر است برای هدایت او .

سوره های قسم سوره های عجیبی است در شناخت و عمق علاقه ئ خواست خداوندی بر سعادت بشر .

و اما در این نوع قسم عظمت هستی را برای چه موردی خداوند به رخ ما می کشد که کوچکی ما را به نمایش بگذارد برای بلندی و اوج گیری بشر تا به خداوند ، که اگر بتوانیم این نفس را نگهداری کنیم می توانیم به ( بروج) خدا نیز سفر کنیم و الا این خاکدان نیز برای ما اضافه خواهد بود .

و سوگند به روز موعود و روز قیامت در این دو دسته قسم اشاره عجیبی به روز قیامت هست چون در قیامت حقیقت انسان بروز خواهد کرد و شاهدان آن متکلمان روز قیامت هستند مانند (( پیامبر ، ملائک ، و اعضاء آدمی )) این سه آیه نشان می دهد که آسمان و ستارگتنش همگی نشانه نظم و هدفمندی است و روز قیامت صحنه روشنی است برای رسیدگی به اعمال انسانها و شاهد و مشهود نیز وسیله های رسیدگی به اعمال و سوگند ها برای هشدار دادن است در این دنیا با همه زشتی و پلیدی و زیبایی هایش تا در قیامتی نه چندان دور حاضر شود .

 



مرزلن ::: شنبه 87/4/1::: ساعت 8:13 صبح

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

ص وَالْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ (1) بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ (2)

صاد سوگند به قرآن پراندرز (1) آرى آنان که کفر ورزیدند در سرکشى و ستیزه‏اند (2)    ص

 

ذِکر : شهرت ،‌ آوازه ،‌نام نیک ،‌حمد و ثنا ،‌شرافت ، نماز و دعا ، قوی و دلیر و تسلیم ناپذیر ،‌حرف محکم وقوی ، باران بسیار تند

ذِکره : ذهن ، حافظه

شاقه : با او مخالفت کرد ، با او دشمنی

عزه : عزیز شدن ، گرامی شدن ،ارجمندی ،مناعت ، شرافت نفس ، زیربار نرفتن

 

 توجه کنیم به اعجاز قرآن :

ذی : صاحب

جای کلمه ذکردر ( وَالْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ) هر یک از معانی ذکر را قرار دهیم .‌ ودر این آیه  تنها با یک کلمه ذکر، همه معانی بالا بیان شده است

خداوند به قرآن سوگند یاد می کند که دارای آوازه و نام نیک است و حامل حمد وثنا و مزین به شرافت و مجموع دعا ونماز و ستونی محکم وقوی که تسلیم ناپذیر است

سوگندی با این عظمت و مجد وبزرگی برای چیست ؟ 

پاسخ : کسانی که کفر می ورزند در سرکشی و ستیزه اند

کفر به چه چیز ؟ به قرآن که حامل جمیع اصول و فروع دین و هدایت و... است ،‌ کفر می ورزند ، ( می پوشانند ) ناآگاه نیستند بلکه پوشاننده اند ، کفرشان هدفمند است ،‌ معرکه ائی از جنگ راه انداخته اند که در آن جز سرکشی  وستیزه جوئی نیست و عاقبت آن جز هلاکت نیست که بر قومهای کافر گذشته نیز جز این نبود .

کَمْ أَهْلَکْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ فَنَادَوْا وَلَاتَ حِینَ مَنَاصٍ (3) ص   چه بسیار نسلها که پیش از ایشان هلاک کردیم که [ما را] به فریاد خواندند و[لى] دیگر مجال گریز نبود

اولین جزای کفرشان رسیدن به سرکشی وستیزه جویی است (سرکشی و ستیزه جویی نه یک عمل است بلکه خود تاوان گناه کفر است )که خدا جزای کفرشان را سرکشی می دهد تا شیطان اعممالشان را برایشان زیبا جلوه دهد که نه ببینند و نه بشنوند ، و خداوند به قرانی صاحب مجد سوگند یاد می کند که فهم ان  سد راه کفر است و کافران چون بر اصل قرآن کافر شدند به مجرای رسیدن این قرآن هم کافر گشتند و اصل نبوت را به سخره گرفتند و در پی ان وحدانیت خدا را و اصل توحید را که این دو لازم وملزوم یکدیگرند و با بی اعتقاد به هریک ایمان به دیگری میسر نخواهد بود ، واین تکذیب نه از بی علمی که از غرورشان برخاسته بود که آیا بین این همه انسان قرآن بر محمد ( ص ) نازل شده ،وَعَجِبُوا أَن جَاءهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْکَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ کَذَّابٌ (4) و از اینکه هشداردهنده‏اى از خودشان برایشان آمده درشگفتند و کافران مى گویند این ساحرى شیاد است   أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ عُجَابٌ ( 5)  آیا خدایان [متعدد] را خداى واحدى قرار داده این واقعا چیز عجیبى است  ص

أَأُنزِلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ مِن بَیْنِنَا بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِّن ذِکْرِی بَلْ لَمَّا یَذُوقُوا عَذَابِ

آیا از میان ما قرآن بر او نازل شده است [نه] بلکه آنان در باره قرآن من دودلند [نه] بلکه هنوز عذاب [مرا] نچشیده‏اند (8) ص

 غروری چون غرور شیطان که من که از آتشم بر انسان خاکی سجده کنم ؟( وجالب است که قصه کفر شیطان در انتهای سوره باز تکرار شده است ) که سجده بر ادم نه سجده ظاهری که تسلیم بی قید وشرط است بر صاحب آدم و شکستن غروری که به کفر می انجامد وستیزه جوئی در برابر خدائی که صاحب گنجهای رحمت است . أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّکَ الْعَزِیزِ الْوَهَّابِ (9) ص

آیا نخواندن  قرآن ، عدم فهم و درک و عمل به قران خود کفری نیست در برابر حقانیت آن وسرکشی در برابر صاحب قران ؟ مسلمانی به اسم ، متاع قابل عرضه ایی نیست .

کفر سبب هلاکت است : آیا این هلاکت تنها مردن است ؟ همین که خداوند نعمت درک قرآن را از انسان بگیرد انسان به هلاکت نیافتاده ؟ و جالب اینکه نمی دانیم مرده ایم وتصور می کنیم  زنده ایم و نفس می کشیم .

ایمان به قرآن و مجرای نزول وحی ، (وجود نازنین پیامبر) وتسلیم در برابر فرمان واراده خدا راه جلوگیری از کفر وسرکشی و در انتها هلاکت است .

کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ  (29) ص

نکته : در سوره شریف ص 5 اصل مهم دین با بیانی شیوا عنوان شده است

توحید : أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ عُجَابٌ( 5)

نبوت ( که در دل اصل امامت نهفته است چرا که پیامبر عظیم الشان ما به مرحله امامت رسیده اند )

وَعَجِبُوا أَن جَاءهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْکَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ کَذَّابٌ (4)

کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ(12)    وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الأَیْکَةِ أُوْلَئِکَ الْأَحْزَابُ(13)ص

عدل : یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ (26) ص

معاد : هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِیَوْمِ الْحِسَابِ (54) ص

 



مرزلن ::: یکشنبه 87/3/26::: ساعت 10:45 صبح

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ