• وبلاگ : سرچشمه
  • يادداشت : توكل و جلوگيري از عهد شكني
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    +

    سلام

    قلبمان به قرآن روشن و منور كه در مسير كمال قلب محل اتصال است و نور و ... انشالله در هر پست به يك پيام زيبا مي رسيم كه در را هتوكل بايد زيبنده به چه صفاتي باشم و اينك عدم شكستن عهد ... و يادمان باشد هر كدام از ما بارها از خدا خواستيم دستمان را از قران جدا نسازد ، يعني بارها با خدا عهد بستيم كه از قرآن جدا نشويم پس بايد به عهد خود وفادار بمانيم كه حجت بر گروه ما تمام است ... كه خداوند بر خود رحمت را فرض كرده ... پس به رحمتش پناه مي بريم تا از عهد شكنان نباشيم ...

    واما يك جمله سوال برانگيز

    (( که همانا شيطان چيزي نيست جز نفس اماره که همواره ما را به سمت بديها سوق مي دهد

    به واقع شيطان همان نفس اماره است ؟ يا اين دو ، دو وجود جدا از هم هستند ... با پذيرفتن اين جمله ما وجود شيطان را به عنوان موجودي خارجي نفي مي كنيم كه بارها در قرآن به او به عنوان يك موجود مستقل نام برده شده است .

    پاسخ

    شيطان (ابليس) غير از نفس اماره مى‏باشد. نفس اماره وسوسه‏گر درونى است و شيطان وسوسه‏گر بيرونى. البته گاهى به نفس اماره، «شيطان نفس» مى‏گويند. بنابراين شيطان در معانى مختلفى به كار گرفته مى‏شود:الف) ابليس كه همان شيطان جنى معروف است كه بر اثر خوددارى از سجده بر آدم، از درگاه الهى رانده شد.ب ) هرگونه عامل شر، اعم از نفس اماره، انسان‏هاى بد (شياطين انسى) و يا عوامل طبيعى مانند ميكرب و... .بنا بر آنچه كه در روايتى آمده فرموده‏اند: «شيطان مانند خون در بدن انسان‏ها جريان دارد»، (كافى، ج 2، ص 440 - نيز، ج 8، ص 113). از طرفى از آيات و روايات ديگر استفاده مى‏شود كه شيطان موجود ديگرى است، لذا از جمع اين دو دسته آيات و روايات اين طور نتيجه مى‏گيريم كه انسان داراى نفسى است كه مرتباً او را به كارهاى بد امر مى‏كنند و در قرآن و روايات از آن به عنوان نفس اماره بالسوء يعنى امر كننده به بدى‏ها ياد شده است. شيطان بيرونى حكم راهنما و وسوسه كننده اين نفس را دارد. در مقابل خداوند دو حجت و راهنما براى ما قرار داده است يكى حجت و چراغ باطن كه عقل و فطرت است و در مقابل نفس اماره، انسان را به كارهاى شايسته دعوت مى‏كند. از خارج هم انبياء و ائمه و علماء و اولياء را قرار داده كه عقل را شكوفا و رهبرى كنند و انسان را به سرچشمه سعادت برسانند، بنابراين مى‏توان گفت نفس و شيطان هر دو در گمراهى انسان نقش دارند، يكى از طريق كشش‏هاى درونى و ديگرى با وسوسه و تحريك بيرونى. ليكن شيطان بيرونى هيچ سلطه‏اى بر آدمى ندارد و اين خود انسان است كه وسوسه‏هاى شيطان را مى‏پذيرد و به حكم نفس اماره تن مى‏دهد و يا به مقابله با آن برخاسته و به حكم عقل و شرع و فطرت تسليم مى‏شود. به عبارت ديگر انسان از نظر «درونى» داراى استعداد و توانمندى ارتباط با عوامل «بيرونى» مى‏باشد كه مرتبه عقلانى روح او با فرشتگان در ارتباط قرار مى‏گيرد و مرتبه نفس اماره روح او با شيطان در ارتباط قرار مى‏گيرد و علاوه بر آن «روح آدمى» توانايى تدبير و اولويت‏دهى و اختيار به كارگيرى هر كدام از مراتب را نيز دارا مى‏باشد.