سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش را بجویید که آن رشته میان شما وخداوند است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
سرچشمه

به نام خدا

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

لاَ أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ (1) وَأَنتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ (2) وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ (3) لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ (4) أَیَحْسَبُ أَن لَن یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ (5) بلد

 به این کلمات توجه کنیم : (بلد )(ولد)(احد)(لبد) زیبائی ظاهر قرآن انسان را محو می کند تا پس از گذر از زیباترین ها شعف حضور در عمیقترین دُرها و صدف ها را هدیه ما سازد ...آیا قسم یاد نکنم به این شهر مقدس ؟ وحال آنکه تو در آن منزل داری ؟ و به پدر(حضرت آدم )و فرزند (آنچه پس از او به وجود امده ). که انسان در سختی به وجود آمده است و آیا پندارد هیچ کس بر او توانائی ندارد ؟ خداوند در چند آیا به ظاهر کوتاه خلقت انسان وعظمت آن وبه بیان دیگر عظمت خالق انسان را ذکر نموده ، وقتی به این سیر به دیده تعقل نگریسته شود چنان عظمت خداوند ونا چیزی انسان آشکار می گردد که جز تصدیق و سجده چیزی برای انسان باقی نخواهد ماند ، بیان کوتاه و مختصر است ولی یقینی که ایجاد می شود تا عمق جان می نشیند ،واین به داستان ساحرانی ماند که از زمان ایمانشان تا یقین قلبیشان و سپس مردن بر سر یقین زمانی کوتاه گذشت ،کوتاهتر از یک ساعت ،و هر آیه قرآن معجزه ائی است که می تواند در کمتر از ساعتی ادمی را به یقین برساند ومردن در پی این یقین .(هر آیه قران اژدهائی است که مکرها را می بلعد وید بیضائی که چشمهارا خیره می سازد و حتی برتر ازا ینها )

خاک - دنیا  دو پایه خلقت انسان که جزء بی ارزشترین ها است اما وقتی در دستان خداوند عظمت روح در آن دمیده می شود محل سوگند خدا قرار می گیرد ، این عظمت و ارزش ،از تبدیل خاکی بی ارزش به انسانی به معراج رسیده هویدا می شود ،وآیا حقیقتا این تبدیل سخت نیست نه از برای وجود خدا که از نوع شدنش برای انسان، و خداوند به ادم سوگند یاد می کند و به نسلی که پس از او ایجاد شده هان ای انسان پدرت اولین انسان آدمی بود از خاک بی قدر که روح در آن دمیده شد وبا همه علم ازلی وابدی وسوسه شیطان از جنت دورش ساخت به چه غره می شوی ؟ ولی از لطف خویش به این آدم سوگند یاد می کند تا دیباچه وجودمان از بی قدری فرونریزد ،تا از هیچ برخیزیم و سر به آسمان بلند کنیم که اگر نبود این حرمت داری خدا ،تا ابد در شرمی عظیم بیچاره بودیم .وقسم به این شهر به خاکی که تو انسان ( پیامبر ) در آن ساکنی که خاک از روح خدا حرمت می گیرد و جای قسم .

این انسان که سیر خلقتش بیان شد وقتی به خلف خویش نگاه می کند چه دارد جز لطف پروردگار ؟ وحال همین انسان چنان غره می شود که خود را توانا ترین می پندارد واگر نبود این ذکرهای قرآنی عاقبت همه ما اصحاب مشئمه بودیم وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ (19) وشایسته نار موصده عَلَیْهِمْ نَارٌ مُؤْصَدَةٌ (20) ( خدایا به تو پناه می بریم از غرور که چون هوا در اطراف ما وجود دارد

بسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

وَالْفَجْرِ (1) وَلَیَالٍ عَشْرٍ (2) وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ (3) وَاللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ (4) هَلْ فِی ذلِکَ قَسَمٌ لِذِی حِجْرٍ (5) فجر

قسم به صبحگاه(ابتدای صبح) قسم به ده شب قسم به فرد وجفت قسم به شب وقتی روز را روشن می کند (انتهای شب )آیا در این امور که یاد شد جای سوگند نیست ؟
آفرینش حجت ناطقه ائی است برای اثبات عظمت خدا اثبات علم و نظم و... طبیعت آیه های سخنگوی وجود خدا هستند که وجودشان برای اهل خرد سندی است بر قدرت بی نظیر خالق تنها کمی خرد وتعقل نیاز است ... آفرینش طبیعت به قدری ارزشمند است که جای قسم است و خداوند تاکید می کند آیا اینان ارزش قسم ندارد ؟ سوال خدا نه از باب پاسخگوئی ما که تاکیدی است که خدا بر همه خلقت دارد که تعقل وتفکر را می طلبد وآیا این تفکر وتعقل هر ساعتی ارزش چندین سال عبادت را ندارد که ایمان ویقین را چنان استوار می سازد که دل آرام می گیرد و جان آتش ...وقسم به ده شب و زوج وفرد که ارزش عدد نمایان می گردد که اعداد ساخته ذهن بشر یا کشف او نیست علمی است هدیه شده از اسمان برای انسان که قدر وارزشش از سوگند خدا به ان نمایان می شود ... دقت در خلقت و ظریفترین ها در خلقت ،که انتهای شب وابتدای روز در نوع و جنس با هم متفاوت است و معجزه ائی عظیم رفتن شب و رسیدن روز ...



مرزلن ::: جمعه 87/1/30::: ساعت 4:55 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤمِنُونَ حَتّی یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَینَهُم ثُمَّ لا یَجِدُوا فی اَنفُسِهِم حَرَجاً مِمّا قَضَیتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسلیماً

ولی چنین نیست
 ،
به پروردگارت قسم که اینها به حقیقت اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه ترا در مورد آنچه میان آنان مایه اختلاف
است
داور گردانند سپس از حکمی که کرده ای در دلهایشان
احساس ناراحتی و تردید نکنند و کاملاً سر تسلیم فرود آورند     65 نساء

حرف قسم : وَ              قسم به: رَبِّکَ            علت قسم خوردن: که اینها به حقیقت اهل ایمان نمی شوند 

آیه 59 همین سوره : اطاعت از خداوند و پیامبراو واولیای امراو(امامان معصوم ) در امور دین برای اهل ایمان بهتر و نیک فرجام تر از
اطاعت وپناه بردن به گمراهی و ... است ، در آیات اینچنینی متعددی
خداوند حکم پیامبر را با حکم خود برابر کرد  تا همه بدانندکه اطاعت از
رسول اطاعت از حق است .

آیات 60 تا 65 ایمان کسانی را که فقط  لباس ظاهری ایمان را بر تن میکنند و فقط ادعای حق پرستی ومسلمانی دارند با دلایل محکم و
صریح به باد انتقاد گرفته و در عین حال اوج مهربانی خداوند را میبینیم
که به حضرت محمد (ص) میفرماید : من میدانم که نیّاتشان چیست
اما چون در صفوف مسلمین هستند ،
تو با بیانی گیرا و دلنشین نتایج اعمال و نیّات اشتباهشان را به آنها گوشزد کن تا شاید بفهمند که
نفاقی که در اعمالشان و نیاتشان هست جز ستم به خودشان و مایه خشم خداوند نیست ... اما افسوس که ...
سرانجام در آیه 65 پرده از واقعیتی که بسیار جای تاسف و عبرت است برداشته میشود (ولی چنین نیست، به پروردگارت قسم که اینها به
حقیقت اهل ایمان نمی شوند) ... کاش همه ما به خود بیاییم و لحظه ای از اعمال خود غافل نشویم ...
نتیجه اینکه آیه  مورد نظر(65 نساء) بسیار روان ، نشانه های ایمان واقعی را برای جلوگیری از سوء استفاده و در واقع برای شفاف سازی بیان میکند
1-
 مرحله ای که باید فقط به قرآن و پیامبر گرامی اسلام و هر انچه که خداوند به آن امر نموده پناه برد و کوچکترین اتکایی به غیر اینها = با کشتن روح ایمان در وجودمان و نشان میدهد نیت ما خالص و پاک نبوده           

2- مرحله ای که کوچکترین شک یا تردید یا دلخوری ، ناراحتی، نارضایتی (آشکارا یا نهان ) به عدالت و فرمان الهی که از جانب فرستادگان پاکش حکم شده = با ضعف و سستی ایمان و نشان میدهد ایمان ما پایدار نیست و حتی حاضریم ایمانمان را فدای منافع و لذت طلبی هایمان بکنیم 

3- سرانجام حساس ترین مرحله که فقط اگر مراحل قبل را با خلوص و نیّت الهی پشت سر گذاشته باشیم میتوانیم در آن سربلند باشیم مرحله ای که تقوا و توکل شخص به خداوند بهترین سرمایه اش است وبدون هیچ تردید و بی چون و چرا تسلیم فرمان الهی میشود تا بر قوّت روح ایمانش بیفزاید   

جز ایمان حقیقی و خدا ترسی  هیچ چیز دیگری نمیتواند به شخص یارا و توان ِ دوری از شهوت و آرزو و انحرافات و سستی ها را بدهد . در سایه بی ایمانی لذّات خوش آب و رنگ و زودگذر دنیوی به راحتی میتواند افسار نفس لذّت طلب و سیری ناپذیر انسان را بدست بگیرد و همچون حالت سُکر و مستی انسان رادر گیجی و سرگردانی همیشگی فرو برد (72 حجر)

الگوهای گرامی و عالی مرتبه ای مانند حضرت ابراهیم داریم که روح بلندشان و عزم و اراده راسخشان را از ایمان خالصشان به ودیعه گرفته اند و طبق آیه 57 انبیاء یک تنه و با اتّکا و توکّل به خداوند در مقابل ظلم و خیانت ضالمین وخائنین می ایستند واین سرافرازی دین ودینداریست.  

ایمان واقعی یعنی از جان خود هم حتی گذشتن ، یعنی صداقت ، یعنی تمام صفات حسنه ، یعنی نگاهت ، کلامت ، قلب و روحت و تمام وجودت را به او بسپاری ، یعنی ...



مرزلن ::: سه شنبه 87/1/27::: ساعت 1:34 عصر

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

آیات 2 سوره دخان   و 1 سوره ق   و 75 سوره واقعه    و 33 و 32 سوره مدثر

 

آیه 2 سوره دخان :  قسم به قرآن و حکمت بیان // حکمت بیان = محتوی روشن که تعلیماتش زنده و معارفش آشکار و خودش دلیل حقانیت خودش می باشد

آیه 1 سوره ق  :  و قسم به قرآن با مجد و عظمت ( که دیگران ایمان نیاورند ) // مجید = ظاهرش زیباست ؛ محتوایش عظیم ؛ دستوراتش عالی ؛ برنامه هایش حیات بخش ؛ قیامتش حق و اندرزهای محمد بحق است

آیه 75 سوره واقعه  :  سوگند به مواقع نزول ستارگان // مواقع = در مدار بودن بدون انحراف

آیات 32 و 33 سوره مدثر : چنین نیست قسم به ماه – و قسم به شب تار چون ( به سحرگه ) باز گردد

  

واژگاه  :

 مبین  :  بیان کننده ؛ آشکار کننده

قرآن  : بهم پیوستن ؛ بهم نزدیک شدن ؛ نزدیک شدن دو چیز به یکدیگر ؛ کتاب آسمانی مسلیمن مشتمل بر 82 سوره مکی و سی دو سوره مدنی

مجید  : بزرگوارگرامی  ؛ شریف  ؛ بلند پایه

مواقع  : جمع موقع  ؛ محل وقوع ؛ جای واقع شدن ؛ جای فرود آمدن

قمر  : ماه  ؛ کره ماه

ادبر  : جمع دبر  ؛ عقب  ؛ پس ؛ موخر و عقب چیزی ؛ رو برگرداندن  ؛ پشت کردن ؛ پس رفتن ؛ بر گشتگی ؛ تیره بختی ؛ تیره روزی ؛ بر گشت کار ؛ ضد اقبال

در چهار آیه فوق و بررسیهای  اولیه در می یابیم که دو آیه آن در مقام و منزلت نزول قرآن می باشد و دو آیه بعد در اثبات حقانیت قرآن جهت هدایت بشر بوده  و یا به زبان دیگر اثبات وجود خدا از برهان نظم است .

 

در آیه 2 سوره دخان خداوند بزرگ به قرآن قسم یاد می کند قسم خداوند به خود قرآن اهیمت نزول آنرا هویدا می کند که در شب قدر نازل گردیده است و این نزول روشن کننده این امر است که هر چیز در حد اعلاء خویش باید از ناحیه خداوند بزرگ و مهربان به ما داده شود و نازل گردد و قرآن در شب قدری به پیامبر اکرم نازل شد یعنی اینکه هر کسی نسبت به قرآن می تواند شب قدری داشته باشد زیرا که قرآن در هر لحظه بر جهان هستی نازل می گردد  توجه کنیم ( می تواند داشته باشد ) یعنی اگر از ظرفیت های وجودی خودمان استفاده کنیم قرآن را به ما هم نازل می کنند و هدیه می دهند اگر نه باز هم از بی کفایتی ماست ؛  که از قرآن چیزی به ما نداده اند و در ادامه آیه می فرماید حکمت بیان است ؛ یعنی چیزی که محتوی روشن و تعلیماتش زنده  ومعارفش آشکار است و این خود بیان کننده آن است ؛ برای نزدیکی به قرآن اصلا جای هیچگونه درنگ باقی نمی ماند با هیچ بهانه ای چون معنای دیگر حکمت آنست که چیزی خود دلیل بر حقانیت خود آن باشد و قرآن از این قاعده مستثنی نیست . و خود قرآن وجود حقی است برای خودش چنین موجودیتی هرگز نمی تواند معطل باقی بماند و یا مورد قسم خداوند بزرگ قرار نگیرد .

 

در سوره ق آیه اول باز هم قسم به قرآن است اما این بار به قرآنی با مجد و عظمت خداوند قسم یاد می کند قرآنی که ظاهرش زیباست باید به ظاهر قرآن که زیباست دقت داشت که از چه باب به ظاهر قرآن پرداخته است یعنی اینکه اگر ظاهر آنرا با طلا مزین نماییم کفایت می کند ؟ یا باید چون طلا خیره کننده است ظاهر قرآن هم که به آن مراجعه می کنند خیره کننده و جذاب باشد تا بتواند انسانها را مجذوب خویش نماید اگر چنین قدرتی را قرآن نداشته باشد نمی تواند برای هدایت بشر نازل شده باشد باید به حقایق ظاهری قرآن حداقل نائل شد تا بتواند جاذب باشد و عظمت قرآن نیز به این است که دارای محتوای عظیم و دستوراتی عالی و برنامه ای حیات بخش و قیامتی حق  که اندرزهای حضرت رسول اکرم ( ص ) می تواند حق باشد خداوند به این قرآن قسم یاد می کند .

 

ماهیت این قسم ها به خود قرآن ؛ توجه بیش از حد به قرآن را نشان می دهد آنهم قرآنی که با مشخصات خودش روشنگر خودش می باشد و اهمیت خودش را باز گو می کند  ؛ آیا این حقیقت که خود قرآن به روشنی بیان کرده است می توانست پوشیده بماند برای مردم ؟؟ این سئوال پاسخش را زمان نشان داده است که حتی نزد انسانهای عالم بی حکمت هم پوشیده مانده است و حقایقش روشن نگردیده ؛ مگر کسانی که از دل و جان این کتاب را (( خواسته و خوانده و با آن بر خاسته )) باشند آیا ماهیت چنین قرآنی قسم یاد کردنی نیست ؟ آنهم از ناحیه خداوند مهربانی که بی هیچ چشم داشتی آنرا به ما ارزانی کرده است ؟ آیا منتظر ماندن جواب واقعی آن است که در اعصار گذشته وآینده بدون مراجعه بماند ؟؟ و حقایقش در هاله ای از ابهام باقی مانده تا مفسر حقیقی آن ظهور نماید ؟ یقینا چنین نیست ؛ وقتی که این کتاب تا این اندازه مبین یعنی آشکار کننده و بیان کننده می باشد .

 

و اما در آیه 75 سوره واقعه و هم چنین آیات  32 و 33  سوره مدثر قسم به ستارگان و مواقع قرار گرفتن آنان است که با نظمی خاص در جهان هستی قرار گرفته اند این از دو جهت قابل تعمق و تعقل است 1- نگرش رو به بالا و آسمان است و این عظمت و بزرگی خالق جهان هستی 2- چیدمان و نظم و ترتیبی است که در این عظمت وجود دارد که اگر غیر از این می بود ذره ای از این عظمت باقی نمی ماند ؛ این نظم حکایت از وجود ناظمی علیم و حکیم در قرآنی مجید و مبین و بزرگوار را دارد .

 

قرآن علم لدّنی اجمالی است که جامع ملکه حقایق است

 

 



مرزلن ::: یکشنبه 87/1/25::: ساعت 8:31 صبح

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ