• وبلاگ : سرچشمه
  • يادداشت : رابطه صبر با معاد (( اصول دين ))
  • نظرات : 0 خصوصي ، 14 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نوريه 

    سلام

    دلم مي خواد همين الان يه قصه تعريف كنم ، مي دونم شايد اينجا ،قسمت نظرات وبلاگ سرچشمه جاي قصه نوشتن نباشه ولي وقتي دل آدم مي گيره قصه گفتن و نوشتن جا نمي شناسه ، مي شناسه ؟

    اول كه آدم عطر بهشت خدا رو شنيد واله بهشت شد همه سعي خودش رو كرد تا به اين بهشته برسه ، حتما حضرت آدم به بهشت رسيده ، مگه نه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خب بهشت حتما جاي قشنگيه اون طور كه خدا تعريف كرده زير درختهاي بلند وقشنگش نهرها جاري هست و.... دل آدم ميره براي اينه همه نعمت ...خيليها دلشون مي خواد برسن به اين بهشته ، انشالله كه مي رسن ...ولي يه كم اون طرف تر از اين همه نعمت يه جايي تو رنگين كمون زيبايي يه چند تا ادم دارن از بهشت رد مي شن وچند تا ادم دنبالشون دارن ميرن تا از بهشت رد شن ...نپرسيد كجا ميرن كه نمي دونم ولي مي دونم يه جايي كه پشت رنگين كمان بهشته ...هر چند وقت يك بار شكوه بهشت چند نفر رو ازقافله جدا مي كنه ...يكي دوستي تو بهشت داشت كه صداش كرد و اون به هواي دوستش تو بهشت موند و... پشت قافله از بهشت گذشته ها هر روز ادمها كم و زياد مي شن ... بهشت بعضي ها رو نگه مي داره و بعضي ها تازه مي فهمن عطر قافله قشنگتر از بهشته ... حالا اگه ما بخواهيم از بهشت بگذريم و دنبال اون قافله تا اون طرف بهشت بريم كي رو بايد ببينيم ؟ اگه دوستي صدامون زد كه صبر كن و بمون بايد بمونيم ؟ تصميم گرفتيم بريم و از دوستاني كه صدامون كردن تا بمونيم عذر مي خواهيم چشم ما داره به اون قافله سالار نگاه مي كنه اگه بمونيم و جواب دوستمون رو بديم شايد قافله بره ...